o*o*o*o*o*o*o*o
نمیدانم این حالت فقط در من هست یا نه
اما من موقعی که در اتاق مرگ به مرده ای نگاه میکنم بعید است احساسی غیر از سعادت به سراغم بیاید
در مرده آرامشی میبینم که نه ناسوت آن را به هم میزند و نه لاهوت
و من دلگرم میشوم به آخرتی بی انتها و نورانی
ابدیتی که مردگان به آن رفته اند
جایی که حیات مرز زمانی ندارد
عشق مرز قلبی ندارد
سرور انتها ندارد
o*o*o*o*o*o*o*o
بلندی های بادگیر
امیلی برونته
*@@*******@@*
عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
*@@*******@@*
@~@~@~@~@~@
روز آب خوردن در ملا عام
روز خوردن غذا در رستوران
روز آشتی با در یخچال
پیشاپیش بر همگان مبارک
@~@~@~@~@~@
محله ما یک رفتگر دارد، صبح که با ماشین از درب خانه خارج می شوم سلامی گرم می کند و من هم از ماشین پیاده می شوم و دستی محترمانه به او می دهم، حال و احوال را می پرسد و مشغول کارش می شود.
همسایه طبقه زیرین ما نیز دکتر جراح است، گاهی اوقات که درون آسانسور می بینمش سلامی می کنم و او فقط سرش را تکان می دهد و درب آسانسور باز نشده برای بیرون رفتن خیز می کند.
به شخصه اگر روزی برای زنده ماندن نیازمند این دکتر شوم، جارو زدن سنگ قبرم به دست آن رفتگر، بشدت لذت بخش تر از طبابت آن دکتر برای ادامه حیاتم است.
تحصیلات مطلقا هیچ ربطی به شعور افراد ندارد.
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
پرفسور سمیعی